معنی از اقوام آسیای مرکزی
حل جدول
ازبک
فلات آسیای مرکزی
پامیر
از اقوام آسیای میانه
ازبک
صحرایی در آسیای مرکزی
گبی
از جمهوریهای آسیای مرکزی
ازبکستان
فلاتی در آسیای مرکزی
پامیر
از کشورهای آسیای مرکزی
ازبکستان
رشتهکوهی در آسیای مرکزی
آلتای
لغت نامه دهخدا
اقوام. [اَق ْ] (ع اِ) ج ِ قَوْم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بمعنی خویشاوندان و فرقه ها و گروهها و طایفه ها. (ناظم الاطباء):
چشم از آنروز که برکردم و رویت دیدم
بهمین دیده سر دیدن اقوامم نیست.
سعدی.
و رجوع به قوم شود.
واژه پیشنهادی
تاجیکستان
کشوری در آسیای مرکزی
ازبکستان
رشتهکوهی در آسیای مرکزی
التای
بیابانی در آسیای مرکزی
بیابان قره قوم
بزرگترین رود آسیای مرکزی
آمودریا
از اقوام آسیای جنوب شرقی
کارن
معادل ابجد
515